در کتاب لغت بین «دَلَوَ» و «دَلَیَ» فرق گذاشتند؛ بر اساس فرهنگ لغت «دَلَوَ» آن است که از بالا به پایین «ادلاء» میشود: «أدلِ دلوکَ فی الدّلاء». در حالی که «دَلَیَ» آن است که از پایین به بالا وصل میشود.
در سوره نجم از «تدلِّی» پیامبر(ص) به خدا سخن به میان آمده است: دَنا فَتَدَلَّی؛ نزدیک شد پس تدلی یافت. این تدلی همانند «تَدلّی الثمرُ بالشّجر»؛ یعنی همانند اتصال میوه و ثمر به شجر است. پس اتصال پیامبر(ص) در سفر معراج و اسراء یک اتصال پایین به بالا همانند میوه به درخت است. البته شکی نیست که میوه را میچینند، و تا ابد بر شاخه به اتصال باقی نمیماند. از این رو، معراج نیز چنین حالتی دارد و کسی که به معراج رفت، برای ابد در آنجا نماند.
پس واژه «تَدَلِّی» ناقص یایی است، نه ناقص واوی. پس «تدلّی» از سنخ دلو نیست تا ما بگوییم «إدلاء» و از بالا به پایین انداختن است. بله اگر ناقص واوی بود «تَدَلّی?»؛ یعنی از بالا به پایین آمده است؛ اما این «تَدلِّی» ناقص یایی است؛ یعنی از پایین به بالا وصل شده است. پس پیامبر(ص) دستش به سقف رسید و همان جا را محکم گرفت. بر اساس این تفسیر دیگر در آن مقام ما جبرئیل را نمیبینیم؛ و وقتی جبرئیل را ندیدیم این عبارت قرآنی «عَلَّمَهُ» به خود ذات اقدس الهی برمیگردد ؛ یعنی خود خداوند به او تعلیم داده است. البته ایشان در آن مرتبه بالا که حضرت برتر است ، حضرات و مراتب پایین تر را نیز دارا است و از نوعی اشراف برخوردار است. از این روست که از مقام «لدن علی حکیم» نسبت به مراتب نازل قرآن که همان مقام «عربی مبین» است، از یک اشرافی برخوردار است. پس با آن که در همان مقام تدلی و از «لدن علیم حکیم» بر قلب مبارک تعلیم به دیدار و رویت تحقق می یابد، در همان حال «ما یَنْطِقُ» به وحی عربی مبین را نیز در مرتبه پایین تر به شنیدار و گفتار دارد؛ چرا که تفصیل، قاطع شرکت است؛ همان طوری که تفصیل در آغاز سوره مبارکه «زخرف» نیز آمده است. آن جا آمده قرآن در مرتبه پایین آن «عربی مبین» است، ولی در مرتبه بالای آن «لدی الله علی حکیم» است. از این رو، با آن که در پایین تر از «لدی الله» قرآنی عربی است: إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون؛ به راستی ما آن حقیقت را قرآن عربی قرار دادیم تا شما آن را تعقل کنید؛ اما باید توجه داشت که ضمیر در «وَ إِنَّهُ» در این آیه : وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ؛ به خود آن حقیقت قرآنی باز می گردد. پس در این آیات نیز تفصیل داده شده که قاطع شرکت است؛ بنابراین باید گفت «علی حکیم» در مقابل «عربی مبین» است. در این مراتب و مقامات جایی برای حضور جبرئیل نیست؛ زیرا مستقیم وحی دریافت می شود.
البته این برای امام معصوم (ع) نیز است. پس اگر امام معصوم(ع) از باطن قرآن خبری داد، این باطن را نباید در فرهنگ لغت و لسان العرب، جست و جو کنید؛ زیرا در آن مقام دیگر لفظ نیست ؛ یعنی نه عربی و عبری و نه فارسی و تازی؛ بلکه حقیقت است همانند حقیقتی که در ذهن است و می توان آن را به عربی یا عبری یا فارسی بیان کرد. در این مقام آن امام معصوم(ع) از مقام «علی حکیم» خبر از چیزی می دهد که می بیند. پس ممکن است با قواعد عربی نیز سازگار نباشد.
اصولا وحی در مقام «لدن علی حکیم» هم دیدنی و هم شنیدنی است. از همین روست که خدا می فرماید: فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی؛ پس وحی کرد به بنده اش آن چه وحی کرد؛ و نیز می فرماید: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری؛ و آن حقیقت وحی را در منزل دیگری دید(نگاه کنید: تفسیر قمی، ج 2، ص 2335)
پس آن وحی در آن مقام و مرتبه هم شنیدنی است و هم دیدنی است، چون با قلب میشنود و با قلب میبیند؛ البته از قلب به چشم میآید؛ چرا که اولیای الهی بر خلاف مردم عادی، اوّل میبینند بعد میشنوند؛ هم چنین آنان اوّل میفهمند بعد میشنوند، و نیز اوّل میفهمند بعد میبینند.
در آیات قرآنی میان مقام «من» با مقام «لدی» و مقام «لدن» و مقام «عند» فرق ناده شده است. با آن که همه چیز «من الله» است: ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ هر نعمتی که دارید از خدا است؛ اما در مقام پایینتر از آن، همه «من عند الله» یا «من لدی الله» است. هم چنین میان «من لدیه» با مقام «من لدنه» فرق است.
به عنوان نمونه ما وقتی از خدا درخواستی داریم و در مراتب پایینتر پایینتر «مدبّرات امر» کارها را به دست دارند و انجام میدهند و کارها نیز به ملائکه اسناد داده می شود تا جایی پایین می آید و میرسد به «مَا عِندَکُمْ»? که همان «عربی مبین» و الفاظ جاری بر زبان ما است؛ اما باید توجه داشته باشیم که وقتی ما میگوییم: ای خدا «من لدن» به ما فرزند بده! و حتی از مقام بالاتر از آن هم میخواهیم، و میگوییم: «منک» ؛ یعنی از خودت فرزند میخواهیم، معنایش این نیست که ما رفتیم بالا آنجا فرزند را تحویل گرفتیم، بلکه معنایش این است که از آنجا فرمان صادر میشود، این اجابت پایین می آید تا به ما برسد؛ چرا که فرزندی میخواهیم یک امر مادی است، از همین رو این دیگر ما عندالله نیست که باقی است؛ بلکه در این وقت«مَا عِندَکُمْ» میشود که بر اساس قرآن این نیز نفاد دارد و باقی نمی ماند؛ زیرا قرآن فرموده است: ما عندالله باق و مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ.